جدول جو
جدول جو

معنی ثبات دادن - جستجوی لغت در جدول جو

ثبات دادن
لتحقيق الاستقرار
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به عربی
ثبات دادن
Stabilize
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ثبات دادن
stabiliser
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ثبات دادن
স্থিতিশীল করা
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به بنگالی
ثبات دادن
استحکام دینا
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به اردو
ثبات دادن
stabilize etmek
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ثبات دادن
thibitisha
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ثبات دادن
estabilizar
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ثبات دادن
stabilisieren
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به آلمانی
ثبات دادن
стабілізувати
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ثبات دادن
stabilizować
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به لهستانی
ثبات دادن
稳定
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به چینی
ثبات دادن
estabilizar
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ثبات دادن
stabilizzare
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ثبات دادن
stabiliseren
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به هلندی
ثبات دادن
стабилизировать
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به روسی
ثبات دادن
ทำให้มั่นคง
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به تایلندی
ثبات دادن
menstabilkan
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ثبات دادن
स्थिर करना
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به هندی
ثبات دادن
לייצב
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به عبری
ثبات دادن
安定させる
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ثبات دادن
안정시키다
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زبان دادن
تصویر زبان دادن
کنایه از قول دادن، وعده دادن، عهد و پیمان بستن برای مثال شما را زبان داد باید همان / که بر ما نباشد کسی بدگمان (فردوسی - ۸/۹۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
بوختن رستار کردن بژنیدن رهاندن نجات بخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بباد دادن
تصویر بباد دادن
ضایع کردن، صرف کردن، نیست ونابود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبان دادن
تصویر زبان دادن
وعده دادن
فرهنگ لغت هوشیار
پایداری کردناستقامت ورزیدن، ثابت شدن پایدارماندن مداومت کردن مواظبت نمودن، ثبات ورزیدن مقاومت کردن، پایداری استقامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرات دادن
تصویر جرات دادن
یاراندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبان دادن
تصویر زبان دادن
((~. دَ))
وعده دادن، نوید دادن، اجازه دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثبات کردن
تصویر ثبات کردن
((~. کَ دَ))
پایداری کردن، استقامت ورزیدن، ثابت شدن، پایدار ماندن، مقاومت کردن، پایداری، استقامت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
Rescue, Salvage
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
resgatar, salvar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
ratować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
спасать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
рятувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی